وقتی تو نیستی
دنیاچیزی کم داردسلام بر دوستای خوبم
ببخشید که مدتها نبودم ولی به یادتون بودم
بالاخره بعد از مدتها تلاش و دوندگی تازه امروز ی میز کوچکی در کنار ی اتاق کوچک دبیرخانه بهم دادند تا همینجا بتونم بنویسم
خوبیش اینه که حداقل میتونم دوباره وب نویسی و وب گردی رو از نو شروع کنم
و ارتباطات گذشته رو با دوستای خوب قدیمی تجدید کنم
ممنون از دوستان خوبم که منو فراموش نکردند
حال این روزهای من: همون طور که گفتم تو ی اتاق کوچک تو ی سازمان دولتی مشغول به کارم و حداقل تا دو سال دیگه همینجام و از همینجا می نویسم
این روزها تنهایی خیلی آروم و خوشم برا خودم
فعلا دوست ندارم کسی رو به خلوت خودم راه بدم تا آرامشم گرفته نشه
فعلا حرف دیگه ای برا گفتن ندارم
براتون آرزوی خوشحالی و خوشبختی دارم
مراقب خودتون باشین
بای
ی سری چیزا تو زندگیم خوب و عالی اند و ی سری کمبودهایی هم هست ک دارم تمام توانم رو میزارم تا جبرانشون کنم
اگه تو این مرحله که در نظر دارم موفق بشم میتونم ب یک فرد ثرتمند تبدیل بشم و به کسایی که نتونستم کمک کنم حالا کمک کنم
کاش همیشه این شوق در درونم باشه که بتونم به مردم کمک کنم
گاهی وقتا بی حس و حال میشم و گاهی هم سرزنده و مغرور
نمی دونم چرا ی حال و وضع ثابت ندارم
و سرنوشتم مهاجرت هست
اسم 'پرنده مهاجر' رو بخاط سرنوشتم رو خودم گذاشتم
و اسم ' سالها انتظار ' رو بخاطر اینکه پرنده مهاجر بالاخره لانه سازی کنه و برا خودش ی زندگی خوب و موفق داشته باشه .
دوست دارم ی زندگی شیرین و آرام داشته باشم و مدتها پیش راهی رو شروع کردم که هنوز به پایان نرسیده و منتظر گذشت زمانم تا روزهایی رویاییم از راه برسن