سالها انتظار

سالها انتظار

دل نوشته های پرنده مهاجر
سالها انتظار

سالها انتظار

دل نوشته های پرنده مهاجر

این روزای من

کم کم دارم فارغ التحصیل میشم

دارم ترم نهم یا آخر دانشگاه رو می گذرونم

بیش از هر چیز به واقعیت هایی فکر میکنم که وجود دارن

وضعیت من بد نیست اگه ایران خودرو کوتاه بیاد

تازه کلاس های فنی و حرفه ایم شروع شدن

هنوز همون پرنده مهاجرم و عوض نشدم

نمیتونم موقعیت خودم رو حتی تو ماه آینده پیش بینی کنم چه برسه به چند سال دیگه

واسه همین خیلی سر در گمم

هر روز کارهای جدید انجام میدم و فکرای جدید به سرم میزنه ولی تو هیچکدومش ثابت نشدم

هنوز خدمت مقدس سربازی هم مونده که ازش متنفرم و کلی جوونا رو از زندگی عقب میندازه

...