شاید همه چیز از تو شروع می شود و مرا در خود فرو می برد
یا شاید از بیخویه
شاید ،از تو یا از تو و یا از هردو
نمی دانم کدام یک زودتر شروع کرده اید
چون هر دو قبل از من بوده و الان هستید و بعد از من نیز خواهید بود
ولی من نه ،شاید در دامی گرفتار شده ام
دامی که بیخویه مرا در آن فرو می برد و نمی دانم چگونه رها شوم
شاید هم تقصیر شما نباشد و عامل <<پ ا ر س>> باشد
تنهایم گذاشتند و رفتند، شاید شما قهر کردید
و قهر شما هر روز مرا می سوزاند و ...
اه سینه سوز ،رنگ ها ،...
شاید هم فراموشی ندارد .
ای زیبای خفته ،ای رویای پنهان،ای غریب آشنا
امروزم نفس گیر است،نفس گیر
زندگی ام در سکوت است در سکوت
ای پرده ی پنهان دلم و ای شکوه و عظمت پاییزی
دشت های سکوت،خلوت های شلوغ،رنگ های بس گرفته
امروز باز به یاد ان روزهایی که همیشه رویایم بود و هست
ارام می گیرم و ...
شاید این همه انتظار ،بیهوده باشد و من فقط در رویایی باشم که حقیقت ندارد.
با هر گونه تفکیکی میان انسانها مخالف هستم. به ویژه تفکیک جنسیتی. این وبلاگ "برای " زنان نیست، بلکه "دربارۀ" زنان است. دربارۀ بخشی از جامعه که در سکوت انواع و اقسام تهدیدها و اجحاف ها در مورد او صورت می گیرد و به علت همان فرهنگ مسلط سکوت. او لب فرو می بندد.
وبلاگی ای است برای بیان دردها و رنج زنان و همینطور بیان نقصان و کاستی هاشان.
بیاید با هم تاریخ رنج را بنویسیم. تاریخی که در هیچ سندی ثبت نخواهد شد.
وب باحالی بود،خوشم اومد و درباره ی من و لینکش رو اینجا گذاشتم.
امروز رفتم چمران
اول رفتم یه سر به نمایشگاه دفاع مقدس
<<خدا رحمت کنه همه اونایی رو که جنگیدن تا ما نفس بکشیم >>
ولی هی ،چی شد این همه خونی که به زمین ریخته شد
آیا ما هم در حق اون رفتگان کاری کردیم؟
یا اصلا دونستیم هدفشون چی بود و برای چی کشته شدند؟
------------------------------
بگذریم
بعدش هم تنها یه کم اون اطراف با خودم خلوت کردم
خیلی خوش گذشت...
------------------------------
بعدش هم دوباره همون زندگی قبلی
همون کاسه و همون آش
دوباره برگشتم سر شروع
تا دوباره زندگی شروع کنم ... .