سالها انتظار

سالها انتظار

دل نوشته های پرنده مهاجر
سالها انتظار

سالها انتظار

دل نوشته های پرنده مهاجر

طرد شده ام

تنها و غمگینم

گاهی حس دلشکستگی میکنم

حس میکنم طرد شده ام

حس میکنم به من توجه نشده است و تنها مانده ام

بعضی وقتها عادت دارم خودم را سرگرم کنم تا مشکلات از یادم بروند

گاهی وقتها به دنبال دوست شدن با کسی ام که فقط انسان باشد و حرفهایم را به او بزنم

اما او نیز می گوید رابطه ما در حدی نیست که من به تو دلداری بدهم؛

به فکر فرو می روم و می گویم خدایا چرا انسانها اینگونه اند؟

آیا من از کره ای دیگر آماده ام که هیچکس مرا نمی فهمد؟

یا من مشکل دارم که کسی مرا نمی فهمد؟

من به احساس نیاز دارم اما گویا احساسی که من به دنبال آنم برای هیچکس معنی ای ندارد/

یک لیوان آب می نوشم یک لیوان دیگر باز ...

دوایی وجود ندارد

یک نخ سیگار هم فایده ای ندارد

دیگر سیگار هم درد مرا درمان نمیکند و برای همین دیگر سیگار هم نمیکشم

...

نظرات 4 + ارسال نظر
فاطمه 1394/03/28 ساعت 00:16 http://deleman91.blogsky.com

گاهی آنچنان تنهایی بر انسان غلبه میکند که فکر میکند هرگز در این کره خاکی کسی نیست او را درک کند و همدردی باشد برای سخنان او
اما همیشه زمان به اینگونه نمیماند اگر به دنبال راه چاره باشد و از خدا کمک بخواهد من مطمئنم که خدا آنقدر مهربان است که بهترین بنده خدا را برایش میفرست تا همراه و همدل او باشد فقط باید به خدا اطمینان داشته باشیم
سلام دوست من
به آنچه که در اینجا نگاشتم اطمینان صددرصد دارم چون خودم تجربه کردم
امیدوارم خیلی زود به آنچه که میخواهی برسی

ممنون

شاپرک 1394/03/31 ساعت 12:52

میفهمه به وقتش

امیدوارم

فاطمه 1394/07/12 ساعت 09:13 http://deleman91.blogsky.com

نمیدونم کجایی ولی هر جا هستی ان شالله شاد و تندرست باشی گلم

سلام
ببخشید نبودم قشنگم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد