سالها انتظار

سالها انتظار

دل نوشته های پرنده مهاجر
سالها انتظار

سالها انتظار

دل نوشته های پرنده مهاجر

ماه محرم

ز بس عقده در گلو دارد دلم                       به زانوی غم سر گذارد دلم

چنان داغدار توام روز و شب                   که خونابه از دیده بارد دلم

تو را ای خدایی ترین آرزو                      به دست خدا می‌سپارد دلم

تو رفتی ولی یاد تو ماندنی است                پس از تو چنین می‌نگارد دلم

اسیرم اسیر غم عشق تو                          سر کوی تو خانه دارد دلم

                                                                                         عباس براتی پور

فرا رسیدن ماه محرم رو به همه ی دوستان تسلیت عرض می نمایم.

بی وفا...

درد نگاهت را فهمیدم اما به رویت نیاوردی

وقتی که می رفتی،گفتمت نرو ولی رفتی

رفتی و قلبم را به درد اوردی 

رفتی و تنهایم گذاشتی

رفتی و رفتنت فراموشم نمی شود

ای کاش می دانستم که فراموشم کرده ای

ای کاش می توانستم فراموشت کنم

هیچ وقت نگذاشتی حرف دلم را بزنم 

گفتم دوستت دارم و هیچگاه فراموشت نمی کنم ولی گفتی همه حرف است

تنهایم گذاشتی با اینکه میدانستی دنیای منی

وفا کردم و وفا ندیدم

جفا نکردم و جفا دیدم

این رسم روزگار است؟

تنهایی،جدایی،هجران،فراق...

همه اش نصیبم شد

رفتی اما این رسم روزگار نبود...


دوست دارم...

دوست دارم یه معشوقه ی خوب داشته باشم

کسی که همیشه کنارش باشم و کنارم باشه

دوستش داشته باشم و دوستم داشته باشه

چقدر خوب می شد...

ولی نمی دونم چرا خیلی ها رو غریبه می دونم

چرا به خیلی ها اعتماد ندارم

چرا نسبت به خیلی ها بی احساسم


ولی این روزا رو فقط دوست دارم تنها باشم و هیچکی دور و برم نباشه

خیلی وقتا رو که اینجوری می گذرونم خیلی راحتم،خیلی...


من،دردها...

می خواهم بنویسم اما نوشتنم نمی اید

می خواهم بگریم اما گریه ام نمی اید

خسته ام از درد، می خواهم بنالم اما ناله ام نمی اید

هیچ کدام مرا ارام نمی سازند،

هیچ کدام دردم را تسکین نمی بخشند

فقط اهنگ های بیکلام مرا ارام می سازند،

اهتگ هایی که شاید خواننده شان گنگ می شوند از درد،از بی قراری...

مدت هاست چشم های پرم ،در انتظار خالی شدن مانده اند

اشکها درمان تنهایی ها و دردهایم اند

دلی پر که شاید هیچ وقت خالی نشود،

و رویاهایی دارم که شاید در گور هم به حقیقت نپیوندند... .