هر لحظه شوق دیدنش را دارم ، دوست ندارم از جلو چشمانم دور شود، امید، عشق،رویا و تمام زندگیم شده است، دوست دارم نگاهش به من باشد،دلش با مپ باشد، دوست دارم به اوبگویم چقدر دوستش دارم و چقدر عاشقش هستم اما احساس میکنم نمیگذارد احساساتم را بگویم، تا کی باید منتظر باشم تا زندگی او شوم، خیلی سخت است که همیشه در انتظار نگاهش باشم، تشنه ی محبتش باشم و او از من دریغ کند، خداوندگارا به من کمک کن تا این اوضاع به پایان برسد و او را که زندگیم است به دست بیاورم، میخواهم این وضع به پایان برسد وسالها انتظار کشیدنم پایان خوشی داشته باشد، آیا می شود روزی نیز مشکلاتم به پایان برسد ومن جستجویم برای خوشبختی پایان یابد؟ خداوندا باز از تو یاری می طلبم که تنها یاور و امیدم تویی.