سالها انتظار

سالها انتظار

دل نوشته های پرنده مهاجر
سالها انتظار

سالها انتظار

دل نوشته های پرنده مهاجر

حال شهریوری من

نمیدونم چرا وقتی بیکار میشم و سعی میکنم ی روز کار نکنم اینقدر ذهنم مشغول میشه

چرا اینقدر حرف مردم رو آدم تاثیر داره

شاید تا حدی قوی بودم که تونستم بدون تاثیر حرف مردم پیش برم

امان از روزی که حرف مردم روم تاثیر بزاره و زندگیم خراب بشه

اگه نخوام برا خودم زندگی کنم و برا مردم زندگی کنم واقعا زندگی برام معنی دار میشه؟

به زودی همه ی مشکلات وارد ی مرحله ی دیگه میشن

و حال  الان من به فراموشی سپرده میشه

اگه ی روزی بتونم تحولی تو زندگیم ایجاد کنم اونروز روز بزرگی برای من نیست و طبیعتا سعی میکنم ی مشکل جدید بوجود بیارم

نمیدونم چرا دوست ندارم کسی از کارم سر دربیاره و روی واقعیم رو نمیتونم به کسی نشون بدم

درواقع حرفهای نگفته ام همیشه تو دلم میمونن و گذشت زمان منو با خودش میبره

میبره جایی که هنوز اسمش "سالها انتظار" است

و این زمان کی بوجود میاد خدا میدونه

شاید خیلی زود یا خیلی دور

 


نظرات 2 + ارسال نظر
parastesh 1395/06/25 ساعت 12:52 http://khoda15.blogsky.com/

سلام(:
خوشحالم حرف مردم براتون مهم نیست(:
و این یعنی خودش نقاط قوت شما ، حرف مردم جز گمراهی چیزی رو در پیش نداره‍...(:
اینکه وقتی تنهایی، بیکاری ذهنت خالی از کار میشه و فکر به طرف چیزایی کشیده میشه که ناخواسته مجبوری بهش فکر کنی وگرنه‍...(: جواب ذهنت جز سردرگمی چیزی نیست(:
وقتی سرت شلوغه وقتی نمیمونه‍...(: واسه فکرای بیهوده(:
موفق باشی(:

سلام
ممنون بابت راهنماییتون

پرستش 1395/07/09 ساعت 11:24 http://khoda15.blogsky.com/

ممنونم از حضورت در وبلاگم پرنده جان(:

:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد