-
دوست دارم...
1391/08/16 20:30
دوست دارم یه معشوقه ی خوب داشته باشم کسی که همیشه کنارش باشم و کنارم باشه دوستش داشته باشم و دوستم داشته باشه چقدر خوب می شد... ولی نمی دونم چرا خیلی ها رو غریبه می دونم چرا به خیلی ها اعتماد ندارم چرا نسبت به خیلی ها بی احساسم ولی این روزا رو فقط دوست دارم تنها باشم و هیچکی دور و برم نباشه خیلی وقتا رو که اینجوری می...
-
من،دردها...
1391/08/09 21:29
می خواهم بنویسم اما نوشتنم نمی اید می خواهم بگریم اما گریه ام نمی اید خسته ام از درد، می خواهم بنالم اما ناله ام نمی اید هیچ کدام مرا ارام نمی سازند، هیچ کدام دردم را تسکین نمی بخشند فقط اهنگ های بیکلام مرا ارام می سازند، اهتگ هایی که شاید خواننده شان گنگ می شوند از درد،از بی قراری... مدت هاست چشم های پرم ،در انتظار...
-
you,i...
1391/08/09 00:38
-
yelaq
1391/07/27 20:00
شاید همه چیز از تو شروع می شود و مرا در خود فرو می برد یا شاید از بیخویه شاید ،از تو یا از تو و یا از هردو نمی دانم کدام یک زودتر شروع کرده اید چون هر دو قبل از من بوده و الان هستید و بعد از من نیز خواهید بود ولی من نه ،شاید در دامی گرفتار شده ام دامی که بیخویه مرا در آن فرو می برد و نمی دانم چگونه رها شوم شاید هم...
-
خیال،سکوت،من
1391/07/22 18:12
ای زیبای خفته ،ای رویای پنهان،ای غریب آشنا امروزم نفس گیر است،نفس گیر زندگی ام در سکوت است در سکوت ای پرده ی پنهان دلم و ای شکوه و عظمت پاییزی دشت های سکوت،خلوت های شلوغ،رنگ های بس گرفته امروز باز به یاد ان روزهایی که همیشه رویایم بود و هست ارام می گیرم و ... شاید این همه انتظار ،بیهوده باشد و من فقط در رویایی باشم که...
-
معرفی یه بلاگ...
1391/07/14 22:18
با هر گونه تفکیکی میان انسانها مخالف هستم. به ویژه تفکیک جنسیتی. این وبلاگ "برای " زنان نیست، بلکه "دربارۀ" زنان است. دربارۀ بخشی از جامعه که در سکوت انواع و اقسام تهدیدها و اجحاف ها در مورد او صورت می گیرد و به علت همان فرهنگ مسلط سکوت. او لب فرو می بندد. وبلاگی ای است برای بیان دردها و رنج زنان و...
-
چمران ...
1391/07/08 22:32
امروز رفتم چمران اول رفتم یه سر به نمایشگاه دفاع مقدس <<خدا رحمت کنه همه اونایی رو که جنگیدن تا ما نفس بکشیم >> ولی هی ،چی شد این همه خونی که به زمین ریخته شد آیا ما هم در حق اون رفتگان کاری کردیم؟ یا اصلا دونستیم هدفشون چی بود و برای چی کشته شدند؟ ------------------------------ بگذریم بعدش هم تنها یه کم...
-
عشق -زندگی-شب های دل
1391/07/05 22:11
عشق امد و زندگی زیبا شد... (افسوس هیچ وقت نیامد.) زندگی امد و عشق زیباتر شد... عشق زیباتر شد و زندگی زیباتر... هی تکرار و تکرار... میگن عشق آدمو زنده میکنه ولی نمی دونم چرا دل من متضاد با بقیه دلهاست... چرا همه ی عشق های من زندگی های نازیبایند چرا این همه ... دلم گرفته اسمون هم از زمین ُهم از زمون خاطر شب های منم بی...
-
دویدن...
1391/06/23 18:22
هی دویدم و دویدم ... تا اینکه بالاخره بر گشتم جای اولم البته بگم خیلی چیزا رو یاد گرفتم نمی دونم چرا اینقدر خورد و خستم الان هم که دارم اینو می نویسم سرم خیلی درد میکنه اخه از صبح تا حالا رو تو ارم بودم ... .
-
به تو که رسیدم ...
1391/06/20 20:39
به تو که رسیدم تنها شدم ، به جای قلبت ، غم در دلم نشست و به جای تو ، اسیر تنهایی شدم به تو که رسیدم دستان سرد غم را گرفتم و آرام در آغوش سرد بی محبتیها خوابیدم به تو که رسیدم انگار به هیچ چیز نرسیدم ، انگار راهی که رفتم بن بست بوده ، اینجا ، آن جایی که میخواستم نبوده هیچگاه مرا درک نکردی ، هیچگاه بی وفایی هایت را ترک...
-
زندگی
1391/05/22 17:44
زندگی کاروانی است،زودگذر خرابه ای ناپایدار تابلویی زیبا و فریب دهنده میسوزد و می سوزاند و هیچ چیز در ان رنگ حقیقت نمی گیرد ،جز <<معرفت>> ((اس ام اس یکی از دوستام بود.))
-
اخرین شب ...
1391/05/12 23:53
امشب را بی قرارم،بی قرارتر از همیشه. چون دیگر فردا نیستم تا غروب افتاب شیرازی را ببینم،تا چهچه بلبلان مست و زیبارو را بشنوم. از فردا میمیرم در دل کوهستان و به دیدن چشمه سارها می روم ،ولی افسوس خشکند و هیچگاه مرا احساس نمی کنند. کجایند چشمه سارهای حنایی ؟ و دلم برایشان خیلی خیلی تنگ می شود. ولی هیچ شاید نبینمشان. امروز...
-
همیشه هوا مناسب نیست!!
1391/05/10 20:21
روی دیوار اتاق چنین نوشته بود: اگر منتظر بمانید تا هوا کاملا مناسب شود، نه چیزی خواهید کشت و نه چیزی درو خواهید کرد.
-
باز دلم می گیرد...
1391/05/07 11:26
شب های اسمان بارانی، صدای شرشر باران در سکوت، صدای سرد خیال در تاریکیهای بی پایان در نظرم مجسم می شوند و باز خاطر بی روح خیالم را می آزارند. ای کاش بودنم را می توانستم نفروشم، و اشک های دخترک معصوم را که به خاطر هیچ چیز ، همه چیزش را از دست می دهد را چشم هایم قدرت دیدن نداشتند. لنگری از لنگرهای عشق، کوچه ای در خیابانی...
-
زندگی
1391/04/23 23:20
شاید نشه چیزی بگی از اینده ،شاید نشه گفت که زندگی چه معنی ای داره؟ اصلا فرق میکنه که کی باشی و کجا؟ شهرت ،افنخار؟ برای چی؟ زندگی !!!!!!!!!!!!! بعضی ها چه فکری میکنن ؟ من که نمی دونم. ولی هرکی فقط چیزی هس که از اون پره. و هر کاری کنی از اون خالی نمیشه و انسان و زندگی یعنی همین. اگه قراره کسی چیزی باشه لازم نیست که همه...
-
به سوی عشق
1391/04/23 22:55
در این حالی که هستم ،چگونه در هوایی نفس بکشم که در کنارت نیستم؟ در این جایی که هستم ،چگونه بنشینم در این حال بی قراری ام ... دائم قدم میزنم ، پنجره را باز میکنم و به خیال تو خیره میشوم به آن دور دستها در این حسرت سرد ، جز خیال بودنت همه چیز از سرم رفت ... چیزی که در دلم مانده ، تو هستی که مرا تا اوج دلتنگی ها میکشانی...
-
گذشت روزگار
1391/04/07 20:37
بالاخره این روزها می گذرند ارام ارام. من هم می گذرانم و هی می گذرانم. این روزها تمام می شوند . اما خاطره ها می مانند. من اینجا نمی مانم . من هم از اینجا تمام می شوم . شاید هم بعدا بدتر از الان باشد ، ولی مهم نیست . مهم این است که اینجا تمام می شود. صادق نوشت: این روز های بیابانی بعد از اون روزهای شهری! نمی دونم به...
-
اینجا ...
1391/03/25 00:35
اینجا بوی مرگ می دهد ... اینجا بوی لنجنزار می دهد ... اینجا بوی خون می اید ... اینجا سکوت سرد مرداب حضور دارد ... اینجا صدای گریه ی بچه های بی مادر می اید ... چقدر تلخ!! ناله های همیشگی، هر روز بیشتر می شوند ... سفره های خالی هروز بیشتر می شوند ... اینجا کسی صدای پر پرندگان نیمه مرده را نمی شنود ... اینجا قبرستان است...
-
یادت هست ...
1391/03/22 11:54
غبار روزهای دلتنگی مان، نازهای روزهای ابری، سکوت های پر معنی هنگام خشم، ناله های شب های بی کسی، یادت هست. نشتن در کنار جویبارها را ، یادت هست. صورت افتاب سوخته ات را، دست های پینه بسته ات را ، دست های پر خالی ات را ، سینه ی پر دردت را ، بی خوابی های دور و درازت را ، ایا کسی به یاد می اورد؟ کشتی ام ساحل نشین شو ، وگرنه...
-
من اینجا گم شده ام
1391/03/18 23:24
شاید بعضی وقتها را فراموش می کنم که محو شده ام در اینجا شاید از پیدا شدنم نیز می ترسم می ترسم از توهین ها و تحقیرها و همین توهین ها بیشتر مرا محو می کنند ولی شاید پیدا نشوم و شاید گرفتار ان .... هستم و مرا در خود غرق کرده و به من اجازه ی فکر کردن نمی دهد من مسیر کج کردم،در حالی که فکر می کردم راهم اشتباه است ، ولی...
-
دیگه نه
1391/03/09 12:33
یه روزی واقعا عشق زندگی کردن داشتم, عاشق بودم, برا خودم کسی بودم, هر کاری که به ذهنم خطور می کرد رو می تونستم انجام بدم ولی ادما همیشه تغییر می کنن منم تغییر کردم ,زندگیم عوض شده, شاید خیلی وقتا رو فکر می کردم کارای زیادی می تونم انجام بدم ولی می بینم نه اصلا هم اینطور نیست نه تنها من بلکه خیلی های دیگه هم همینطورن...
-
اینجا دیگر جای من نیست
1391/03/01 18:04
اینجا دیگر جای من نیست من دیگر خسته ام هنوز هم حس چند ساعت پیش را دارم چقدر تلاطم چقدر دویدن اخر چه شود چقدر خسته ام خسته از دویدن ها ,خسته از تکرارها شاید هنوز هم دیرنیست ... ندانستم همی کز کشیدن تنگ تر گردد کمند می روم تا دیگر نباشم تا دیگر دوستی نداشته باشم تا بی همه چیز باشم ولی نمی دانم چرا هر چه بیشتر میخواخم...
-
جستجوی امروز من
1391/02/24 21:14
جست و جویی می کنم و خودم را در لابلای الفبای زندگی می یابم . یادگیری الفبای زندگی شاید بسی سخت است برای من ,و اجرایش بسیار سخت تر. ولی اموخته ام که تلاش بی نتیجه نیست ,بارها به خودم ثابت کرده ام,فراموش نمی کنم. من در توهم نیستم ,من خیال خام نمی کنم. من با جرات می گویم هستم چون فکر می کنم, فکری که اساس و پایه ی زندگی...
-
حس الان
1391/02/17 21:20
چن روزی هست که اینترنتم قطع شده بود تو ای چن روز حالم گرفته شده زندگی برام مثل جهنم شده بود اخه من خیلی زودرنجم زود اذیت میشم حوصله هیچی رو ندارم دوست ندارم چیزی خلاف میلم باشه نمی تونم علیه چیزایی که خلاف میلم هست واکنشی نشون ندم خیلی وقتا هم هیچ کاری از دستم بر نمی اد و بیشتر اذیت میشم خیلی وقتا هم خیلی خونسردم و بی...
-
چرا؟ برای چی؟
1391/02/14 13:29
واقعا یه خاطر چی زندم؟ به خاطر چیزی که وجود نداره؟ خودمم نمی دونم دیگه دارم دیوونه میشم از این همـــــــــــه حق و عدالت. چیزی که وجود نداره و می خوام بهش فکرکنم دیگه باید چیکار کنم ؟ چیکار از دستم برمی اومده و نکردم ؟ این همه فیلم های مستند که ساخته شده (تلاش کن به نتیجه میرسی) نکنه همش یه فیلم هست؟ دارم به همه چیز...
-
زندگی مسأله ریاضی نیست!!!
1391/02/08 23:34
گر ز دست براید دست به کاری زنم که غصه سراید : تعبیر این جمله واقعا چیه ؟ یادمه که تو سوم دبیرستان استاد جبرواحتمال ما این جمله را در مورد استقرای ریاضی به کار برد. وقتی می خواست از طریق فرض به حکم برسه. و یا شاید بیشتر برای من یه خاطره هست ولی به نطرم می تونه معنی خیلی بزرگی داشته باشه وقتی که ما تو کارهای مختلف به...
-
زندگی مجردی
1391/02/01 18:49
زندگی مجردی با وجود این همه مزیت ,بدبختی های زیادی هم داره! بعضی وقتها رو مجبور میشی بشینی لباس بشوری ,اون هم حالا اگه تمیز میشستی خوب بود اما وای بر غذا درست کردن, سیب زمینی درست میکنی بعدش ای وای تبر با اون تیزیش نمی تونه اونو خورد کنه ,وای بر حال بدبخت دندونا! حداقل یه زن نداریم لباسامونو بشوره یا حداقل برامون غذا...
-
طبیعت
1391/02/01 11:11
هر وقت که تنها می شوم و خود را در خلوت می بینم یادی از خود و گذشته می کنم اسمان شهر بدجوری ادمو تحت تاثیر قرار میده بیابون یه چیز دیگه هست اسمون کوه و بیابون خیلی با اسمون شهر فرق داره درخت ها و سبزه زارهای کوه و بیابون هم متفاوته تو شهر فکر فرق می کنه اما کوه و صحرا و بیابون من نهایتآ عاشق کوه و بیابون و طبیعتم هیچ...
-
بیخویه
1391/01/21 23:50
هرچه زمان می گذرد و از تو دور می شوم , به تو نزدیکتر می شوم . هر روز دلم بیشتر برایت تنگ می شود ,چند سال است که از تو دورم ؟ ایا این شروع دوری است؟این شروع دلتنگی های من است برای تو؟ ایا هنوزها باید از تو دور باشم؟نگرانت شده ام نمی دانم دل تو هم برایم تنگ می شود؟ بچگی هایم را همیشه با تو بودم ,با تو می گذراندم ,به...
-
طنز ازدواج
1391/01/17 19:19
چندسال پیش یکروز جلوی تلویزیون دراز کشیده بودم، فوتبال نگاه می کردم و تخمه می خوردم. ناگهان پدر و مادر و آبجی بزرگ و خان داداش سرم هوار شدند و فریاد زدند که: « ای عزب! ناقص! بدبخت! بی عرضه! بی مسئولیت! پاشو برو زن بگیر ». رفتم خواستگاری؛ دختر پرسید: « مدرک تحصیلی ات چیه ؟ » گفتم:« دیپلم تمام !» گفت:« بی سواد ! امل! بی...