سالها انتظار

سالها انتظار

دل نوشته های پرنده مهاجر
سالها انتظار

سالها انتظار

دل نوشته های پرنده مهاجر

دیگه نه

یه روزی واقعا عشق زندگی کردن داشتم, عاشق بودم, برا خودم کسی بودم, هر کاری که به ذهنم خطور می کرد رو می تونستم انجام بدم

ولی ادما همیشه تغییر می کنن منم تغییر کردم ,زندگیم عوض شده, 

شاید خیلی وقتا رو فکر می کردم کارای زیادی می تونم انجام بدم

ولی می بینم نه اصلا هم اینطور نیست

نه تنها من بلکه خیلی های دیگه هم همینطورن

وقتی با اصل یه چیز روبرو میشی خیلی فرق داره, اصلا فکر و عمل خیلی خیلی متفاوتن

فکر می کردم با تلاش ادم به یه جایی می رسه,اما حالا دیگه به این رسیدم که:  نه تلاش و نه تفکر, هیچکدومشون ادمو به جایی نمی رسونن

خیلی ها به این نتیجه رسیدن که ای کاش هیچ دنیا رو نمی دیدم و کاش هیچ وقت تلاش نمی کردم.

نظرات 4 + ارسال نظر
زریر 1391/03/09 ساعت 14:36 http://saansiz.ir

گاهی این حرفا درسته،اما چاره ای جز جنگیدن نداریم.

سارا 1391/03/09 ساعت 15:57

واقعا تازه به این نتیجه رسیدی؟ پس خوش به حالت یه خورده بیشتر بهت خوش گذشته موفق باشی.

اینکه خیلی وحشتناکه

خب خیلیها هم تلاش کردن و نتیجه شو دیدن ...
چرا اینطور فکر میکنید ؟



سلام
با این مقیسه کردن گذشته و آینده به هیچ جا نمیشه رسید ...
هیمشه برا زندگی کردن امید پیدا کرد.
به دورو برت خوب نگاه کن ، حتما چیزی برای ادامه زندگی پیدا میشه.

سلام
شاید...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد