غبار روزهای دلتنگی مان، نازهای روزهای ابری، سکوت های پر معنی هنگام خشم، ناله های شب های بی کسی، یادت هست.
نشتن در کنار جویبارها را ، یادت هست.
صورت افتاب سوخته ات را، دست های پینه بسته ات را ، دست های پر خالی ات را ، سینه ی پر دردت را ، بی خوابی های دور و درازت را ، ایا کسی به یاد می اورد؟
کشتی ام ساحل نشین شو ، وگرنه باز دلم می گیرد، باران روزهای ابری ام ببار ، وگرنه باز دلم می گیرد، عشق روزهای بچگی ام ، باز پیدا شو ، وگرنه دلم می گیرد،
یادت هست ان روزها را در کوهستان، در کنار مادر ، در شب با ستارها ،یادت هست .
شب های پرستاره ، بادهای خنک، صدای پر گنجشکان ، باز دلم برای ان روزها نتگ می شود
خاطرت هست ... .
چه خاطرات شیرینی ...
اما چقدر تلخ میشه اگه صاحب این خاطرات دیگه نباشه !
سلام
وبلاگ خوب و بی ریایی دارید
مطلب قشنگی بود....
امیدوارم همیشه از شادیهاتون بنویسید
موفق و سلامت باشید.........
خوش اومدید