سالها انتظار

سالها انتظار

دل نوشته های پرنده مهاجر
سالها انتظار

سالها انتظار

دل نوشته های پرنده مهاجر

روز دوم کاری

سلام بر دوستای خوبم

ببخشید که مدتها نبودم ولی به یادتون بودم

بالاخره بعد از مدتها تلاش و دوندگی تازه امروز ی میز کوچکی در کنار  ی اتاق کوچک دبیرخانه بهم دادند تا همینجا بتونم بنویسم

خوبیش اینه که حداقل میتونم دوباره وب نویسی و وب گردی رو از نو شروع کنم

و ارتباطات گذشته رو با دوستای خوب قدیمی تجدید کنم

ممنون از دوستان خوبم که منو فراموش نکردند

حال این روزهای من: همون طور که گفتم تو ی اتاق کوچک تو ی سازمان دولتی مشغول به کارم و حداقل تا دو سال دیگه همینجام و از همینجا می نویسم

این روزها تنهایی خیلی آروم و خوشم برا خودم

فعلا دوست ندارم کسی رو به خلوت خودم راه بدم تا آرامشم گرفته نشه

فعلا حرف دیگه ای برا گفتن ندارم

براتون آرزوی خوشحالی و خوشبختی دارم

مراقب خودتون باشین

بای